خب رسیدیم به بحث شیرین نوسان عین معلمهای ریاضی که در شروع کلاس میگفتن درس شیرین ریاضی. هستی خانم از بچههای رکورد دار و ثبت گینس […]
خب رسیدیم به بحث شیرین نوسان عین معلمهای ریاضی که در شروع کلاس میگفتن درس شیرین ریاضی. هستی خانم از بچههای رکورد دار و ثبت گینس شده در نوسان بود هم در تعداد هم در طول دورهی نوسان و هم در پس لرزههای نوسان.
یه جورایی دائم النوسان بود. یادمه با شروع هر فصل از سال نوسان بود و سیستم هستی به هم میخورد. عید نوروز و شلوغی و دید و بازدید، خرداد و تیر و امتحانات آخر سال، اول مهر و شروع مدرسه و معلم جدید، دی ماه و امتحانات ترم اول، با سرماخوردگی و مصرف آنتی بیوتیکها، با بعضی از تمرینها، هر نوسانی هم بیشتر از یک ماه طول میکشید تا سبک شود.
در کل لکنت هستی کاملا موقعیتی بود گفتار در خانه و افراد آشنا کاملا متفاوت بود با گفتار در محیط نا آشنا و با افراد جدید. تا یه مدت طولانی در درمانمون پیشرفت ثابتی نداشتیم و فرم Sr بسیار پر ضربان بود.
لکنت هستی بسیار سخت، سمج و لجباز و پیچیده بود. هر طرفشو میگرفتیم یه طرفش در میرفت. با تمام مطالعات و راهنماییهای درمانگران در مورد نوسان ولی اعتراف میکنم با هر نوسان حالم به کل بد میشد انگار با صورت زمین میخوردم احساس شکست میکردم و دنبال دلیلش منو دیوانه میکرد. مخصوصا نوسانی که با کلی زحمت پیشرفت حاصل شده بود.
همچنین با تکرار این همه افت و خیزها روحیهی هستی هم تضعیف شده بود و مدام میگفت من که تمرین میکنم چرا خوب نمیشم؟ سختتر هم اونجایی بود که من مادر باید خودمو حفظ میکردم و بسیار قوی و پرانرژی و شاد جلو هستی و همسر و اطرافیانم ظاهر میشدم و در برابر سوالشون که چرا هستی بدتر شده جوابگو باشم با اطمینان که لازمهی درمانه و…
هر بار با آرامش در چهره و صحبتهای آقای دکتر انگیزه میگرفتم و به امید اینکه این آخرین نوسانه دوباره بلند میشدم. بهترین آرزوها همراه زندگی و راه درمانگرانمون آقای دکتر برزگر و آقای حسینی باد که واقعا تدبیر فوقالعادهای لازم بود تا ماهیت واقعی لکنت هستی با هر نوسان شناسایی و درمان بشه چون لکنت هستی به زودی و به سادگی قصد رفتن نداشت و پوستمون رو کند.
آقای دکتر که فرمودند درمان هستی یک پایان نامهی دکترا بود کاملا به حق گفتند. الان به جرات میگم نوسانهای هستی در طول درمان پتکی بود به سر لکنت و هر بار هموارترش میکرد. اونقدر ادامه دادیم و دادیم قصه به سر نرسید ولی نوسانات به سر رسید.
کم کم تعداد نوسانات کم شد و فواصل هر نوسان بیشتر دیگه با شروع هر فصل و دارو نوسان نداشتیم. فقط خالص موند نوسان در موقعیتهای جدید که اونم با انجام پرتعداد حساسیتزدایی کمرنگش کردیم.
گاهی اینقدر درجهی لکنت هستی بالا میرفت و قابل نمره دهی نبود و تمام کلماتش درگیر لکنت شدید میشد. با وجود تمام رعایتها بیشتر از گفتار، نگران روحیهش میشدم که مبادا پس بزنه و خسته بشه و خدای نکرده دیگه حرف نزنه و گوش گیر بشه یه دل نوشتهای رو براش نوشتم همچنان که میخونم بپاش اشک میریزم.