logo-slogo-slogo-slogo-s
  • خانه
  • درباره کلینیک
  • خدمات درمانی
    • گفتار درمانی
    • لکنت زبان
  • تماس با ما
  • مجله لکنت نگاه نو
    • بخش علمی لکنت
    • رویدادها و فعالیت‌ها
    • گزارشات مراجعین
    • دانستنی ها
    • پادکست ها
✕

گزارش مادر علیرضا از مرحله تثبیت درمان لکنت

  • خانه
  • مجله لکنت نگاه نو
  • گزارشات مراجعین
  • گزارش مادر علیرضا از مرحله تثبیت درمان لکنت
درمان لکنت زبان
گزارش مادر رقیه از مرحله تثبیت درمان لکنت
مرداد ۹, ۱۴۰۲
لکنت زبان
یک روز شاد و ورزشی به همراه درمانگر
مرداد ۹, ۱۴۰۲

گزارش مادر علیرضا از مرحله تثبیت درمان لکنت

مرداد ۹, ۱۴۰۲
  • گزارشات مراجعین

سلام خدمت تمامی اعضای گروه نگاه نو، من مامان علیرضا هستم. علیرضا بسیار ناز نازی، که از طرف خانواده‌ی من خیلی ناز پرورده و بقول خودم […]

گفتار درمان

سلام خدمت تمامی اعضای گروه نگاه نو، من مامان علیرضا هستم. علیرضا بسیار ناز نازی، که از طرف خانواده‌ی من خیلی ناز پرورده و بقول خودم لوس داشت بزرگ می‌شد، جوری بود که مثلا اگه با دوستی اقوامی چیزی بازی می‌کرد فقط دو نفر دنبالش بودیم که خدای نکرده زمین نخوره یا کسی اذیتش نکنه هرچی می‌خواست از طرف خانواده مادرم باید بهش داده می‌شد، اصلا نمی‌ذاشتیم گریه بیفته فوری خواسته هاش رو باید برآورده می‌کردیم.

تا اینکه دو سال و ده ماهش بود که من دوباره باردار شدم، تو اوج کرونا، از طرفی حساسیتی که رو علیرضا جانم داشتم که هیچ کی نباید بهش نزدیک بشه هیچ جا نریم هیچکس خونمون نیاد خدای نکرده درگیر نشه از طرفی هم خودم دچار ویار به بسیار شدید بودم که باید حداقل روزی یک بار زیر سروم می‌رفتم، سرتا سر زندگیم شده بود استرس و مریضی. همین‌طور وارد کردن استرس به بچه دو سال و نیمه، بچم خیلی آروم و با ادب بود.

این مدت که بیشتر وقتا دوتایی تو خونه سر می‌کردیم خودش اسباب بازی‌هاش می‌آورد بیرون بازی می‌کرد خودش جمع می‌کرد و بیشتر وقتش هم چون من حال ندار بودم جلو تلویزیون سر می‌کرد، تا اینکه دخترم بدنیا اومد وقتی من وارد خونه شدم با بچه، دیگه علیرضا اون علیرضا نبود، یه پسر پرخاشگر و شیطونی شده بود که نگو و نپرس برای جلب توجه وسط سالن کله ملق می‌زد و اصلا طرف من نمیومد و انگار باهام قهر بود.

بعد از چند ساعت هم تب شدید کرد که وقتی دکتر بردیمش و آزمایش و…دکتر گفت هیچ مشکلی نداره حتی سرما هم نخورده وقتی فهمید نوزاد داریم گفت به خاطر همینه تا می‌تونید بهش محبت و توجه کنید. یک روزه خوب شد و منم به پیشنهاد اطرافیان با این حالم می‌رفتم مشاوره، اونم فقط می‌گفت باید بهش توجه کنی و البته تکنیک‌هایی رو هم گفت که روی علیرضا اصلا تاثیرگذار نبود خلاصه هر روز تو کار کادو و هدیه و کیک و سورپرایز کردنش بودیم تا بچه بقول مشاور آسیب روانی بیشتری نبینه.

چند وقت گذشت خیلی خواهرشو اذیت می‌کرد بغل می‌کرد می‌دویید، حتی یه بار به فاصله یک متری بچه ده روزه رو روی تخت پرتاب کرد، اینجا بود که دیگه منو باباش برخورد جدی رو باهاش شروع کردیم، حتی گاهی به شدت سرش داد می‌کشیدم، افسردگی بعد از زایمان، از طرفی دخترم که درد کولیک داشت و خیلی گریه می‌کرد و علیرضایی که شرایطش این شکل بود، خلاصه اینارو گفتم که بگم شرایطم اصلا نرمال نبود.

چهار ماه گذشت یه روز پسرم اومد باباش رو صدا بزنه گف با با با بابا همه همدیگه رو با تعجب نگاه کردیم و هیچ کس به رو خودش نیاورد فرداش به شدت اذیت می‌کرد من بهش گفتم اگه اذیتم کنی من همین الان می‌میرم دیگه مامان نداری خدا منو ببخشه هیچ وقت خودمو به خاطر این حرف نمی‌بخشم، بچم شروع کرد گریه کردن و با لکنت حرف زدن، دنیا روی سرم آوار شد، بچه‌ای که اینقدر خوب حرف میزد چرا یهو اینجور شد شروع کردم گریه کردن، از اونور پرنسا خواهرش جیغ میزد و گریه می‌کرد از طرفی هم پسرم حرفاشو تکرار می‌کرد، تا اینکه باباش اومد و تا رفت پیش باباش فقط با تکرار حرف میزد مخصوصا کلمه‌ی خب رو که می‌گفت خب منو شوهرم داشتیم دیوونه می‌شدیم.

شوهرم بغلش کرد گفت بابا چرا اینجور حرف می‌زنی و اشک چشاش میومد، ولی اصلا به رو خودش نمی‌آورد که دارم این شکلی حرف می‌زنم و حرف توی حرف می‌آورد…فوری زنگ دوستم که گفتار درمان بود زدم و گفت انشاالله که لکنت نیست دو ساعت دیگه بیارش پیشم ارزیابیش کنم، وقتی رفتیم خیلی خوب حرف زد و دوستم گفت که ناراحت نباش لکنت نیست و نا روانی طبیعی هست و لاک پشتی حرف زدن رو باهاش بازی کرد و گفت روزی ده دقیقه لاک پشتی حرف بزن باهاش و اینکه هفته دیگه دوباره بیارش و اینکه بهم گفت اصلا ناراحتش نکن خیلی باهاش کنار بیاید محبت کنید کادو بخرید، همون حرفایی که مشاور قبلی گفته بود.

وقتی تو خونه لاکپشتی رو باهاش کار کردم متوجه شدم وقتی شروع می‌کنیم بازی لاک پشتی رو انجام دادن لکنتش خیلی شدید میشه منم می‌ترسیدم می‌گفتم این که تو لاک پشتی بدتر میشه پس حتما کارش خوب نیست سه جلسه بردمش تا اینکه قرار شد بریم مسافرت، توی مسافرت لکنتش شدید شد جوری که من فقط اونجا مخفیانه گریه می‌کردم، بعد از چند روز که اومدیم خونه همین که وارد شهرمون شدیم لکنتش کامل خوب شد، منم گفتم خداروشکر که خوب شد و به دوستم‌گفتم دیگه نمیارمش علیرضا خوب شد.

اینم بگم که چون خیلی شیطونی می‌کرد فقط گوشی دستش می‌دادم تا فیلم ببینه، فیلم بنتن که واقعا برای من هم ترسناک بود کلا رفته بود تو شخصیت بنتن و می‌گفت من بنتن هستم کسی منو علیرضا صدا نکنه و همش کارای بنتن رو انجام می‌داد و خشن شده بود، شبا حتی تا ساعت دو زیر پتو فیلم می‌دید، این ماجرا قبل لکنتش بود و دوستم که گفتار درمان بود گف اصلا نذار دیگه این فیلم رو ببینه که تا الان من حتی نذاشتم به این فیلم فکرم بکنه چه برسه به نگاه، ولی هنوزم به شدت معتاد فیلم دیدن بود ولی بیشتر کنترلش می‌کردم.

یک ماهی گذشت دیدم دوباره داره با لکنت حرف می‌زنه، از روی بدشانسی توی باغ هم که رفته بودیم مار دید و دوباره لکنتش زیاد شد، یادم نمیره توی این مدت که گرفتار لکنت بود فقط یک روزش خیلی بد بود داشتم باهاش بازی می‌کردم دیدم خیلی داره تکرار می‌کنه حرفاشو ناخودآگاه گریه افتادم نمی‌تونستم تحمل کنم که جگر گوشم این شکلی حرف میزنه سرش داد کشیدم که علیرضا تو رو قرآن درست حرف بزن اون لحظه بود که دیدم بچم اصلا نمیتونه حرف بزنه لباشو غنچه می‌کرد تیک می‌زد صورتشو اینقدر فشار می‌آورد تا حرف بزنه، من کلا استرسی هستم تپش قلب گرفتم حالم بد شد ولی اصلا جلوش نشون ندادم که حالم بده فهمیدم بخاطر داد و گریه‌ای که سرش کشیدیم اینجور شد خدا برای هیچ مادری این روزا رو نیاره.

خیلی عذاب کشیدم مردمو زنده شدم. شوهرم گفت چرا با بچه اینجور رفتار کردی چرا تیک میزنه و منو متهم کرد که تو از بس توی ایام کرونا بهش سخت گرفتی و نذاشتی هیچکی و ببینه و با هیچ کی بازی کنه بچم این شکلی شده، منم قبول‌دار شدم که آره تو راست میگی تقصیر من بوده و زار زار گریه می‌کردیم، البته جلوی پسرم نه، دو روزی هر از گاهی تیک رو داشت، بعدش دیگه خداروشکر کامل این تیم برطرف شد، فقط کاری که می‌کرد وسط حرف زدنش انگار کسی که نفس کم آورده دهنش باز می‌کرد نفس عمیق می‌کشید.

شوهرم گفت باید ببریمش گفتار درمان خوب توی یزد، اونجایی که شانس و اقبال با ما بود کلینیک نگاه نو رو شمارش برداشتم و زنگ زدم منشی گف دو ماه دیگه شاید نوبت بشه نوبت رو گرفتم، ولی شوهرم گفت تا دو ماه دیگه چجوری صبر کنیم، گفت نوبت رو داشته باشیم، یه کلینیک دیگه ببریمش تا نوبتش بشه. خلاصه هفته‌ای یک بار می‌رفتیم یزد و گفتن که مشکل توجه تمرکز داره و فقط باید تمرینات حافظه انجام بده و کم کم خداروشکر از اون وضعیت هولناک در اومد و روان‌تر صحبت می‌کرد.

چند باری زنگ آقای حسینی نسب زدم بهم اطمینان دادن که با گفتار درمانی خوب میشه…بهشون گفتم کاش بهش نوبت می‌دادین بیاد زیر نظر خودتون اینجور خیالم راحت‌تر…اینجا تقریبا نفس‌های عمیقش کم شده بود و تکرار هم در طول روز شاید هفت هشت باری داشت و مشاوره کودک هم بردمش چند ماهی که باهاش بازی درمانی داشتن که اصلا راضی نبودم. تا اینکه بالاخره بعد ماه‌ها انتظار نوبت علی رضا شد و گفتن برای ارزیابی بیاید.

من دیگه گفتار درمان قبل رو کنار گذاشتم و با اشتیاق فراوان وارد کلینیک نگاه نو شدیم…که علیرضا هم جلوی آقای حسینی نسب دیگه شیطونی نبود که نکنه، آقای دکتر پیشنهاد یک ماه کلاس فرزندپروری رو دادن گفتن بعد یک ماه بیاید و ما فقط تمرینات حافظه رو داشتیم. منم‌ کلاس‌های فرزندپروری، تا اینکه دیگه بعد یک ماه با اینکه علیرضا هنوز از نظر تربیت اونی که آقای حسینی نسب می‌خواستن نشده بود تمرینات رو باهاشون شروع کردیم.

چند روزی گذشت که با خانم ابراهیمی تماس داشتیم خیلی خوب و عالی تجربیاتشون رو در اختیارم گذاشتن و خیلی بهم آرامش می‌دادن، خدا به خودشون و خانوادشون عمر با عزت بده، خلاصه علیرضا با تمرینات جدید و رباتی عالی شد تا الان خداروشکر صفره، یعنی بعد از چهار ماه با کلینیک نگاه نو، آقای حسینی نسب علیرضا رو وارد دوره تثبیت کردن و به من میگن سعی کنم مادری قاطع و مهربان باشی تا به نتیجه مطلوب برسیم.

انشاالله این مرحله رو هم بخوبی پشت سر بذاریم و ترخیصی گل پسرم اینم بگم که از زمان شروعش تا الان یک سال و نیم می‌گذره با آرزوی موفقیت روز افزون برای خانواده نگاه نو. البته این مطلب بسیار مهم رو فراموش کردم بگم، فیلم دیدن شبانه روزی علیرضا بود که برای ترکش خیلی تلاش کردم و الان خیلی کم شده و فیلم دیدنش قابل کنترل شده خداروشکر چون به گفته آقای دکتر خیلی اثر بدی رو توجه و تمرکز بچه می‌ذاره.

پست‌های مرتبط

درمان لکنت
شهریور ۳۰, ۱۴۰۴

مسیر درمان لکنت: داستان‌های واقعی از والدین و تجربیاتشان(تجربه ۲۸)

درمان لکنت
شهریور ۲۶, ۱۴۰۴

مسیر درمان لکنت: داستان‌های واقعی از والدین و تجربیاتشان(تجربه ۲۷)

درمان لکنت
شهریور ۲۰, ۱۴۰۴

مسیر درمان لکنت: داستان‌های واقعی از والدین و تجربیاتشان(تجربه ۲۶)

کلینیک نگاه نو در سال ۱۳۹۶ تاسیس شد. این مرکز در زمینه ارزیابی مشاوره و درمان اختلال لکنت به صورت تخصصی و همچنین سایر اختلالات گفتار و زبان و کاردرمانی در کودکان و بزرگسالان می‌باشد.

پیوندها
  • گفتار درمانی
  • لکنت زبان
  • درخواست مشاوره
  • درباره کلینیک
  • اینستاگرام کلینیک
اطلاعات تماس

تلفن: ۰۹۱۳۵۳۶۳۵۵۷

۰۳۵۳۵۲۴۹۳۶۹

ایمیل: info@clinic-negaheno.com

آدرس: یزد بلوار دولت آباد کوچه دهم پلاک ۲۴۲ گفتاردرمانی و کاردرمانی نگاه نو

ساعت پاسخگویی: شنبه تا پنجشنبه از ساعت ۱۵ تا ۲۰:۳۰

طراحی سایت و سئو توسط هینزا