به نام یاریگر یکتا تجربه درمان سید علی موسوی ۵ ساله، یزد، شروع لکنت: مرداد ۹۸ در سن ۲ سال و ۱۰ ماهگی بازگشت مجدد لکنت: […]
به نام یاریگر یکتا تجربه درمان سید علی موسوی ۵ ساله، یزد، شروع لکنت: مرداد ۹۸ در سن ۲ سال و ۱۰ ماهگی بازگشت مجدد لکنت: خرداد ۹۹، ۳ سال و ۸ ماهگی، شروع درمان: تابستان ۹۹ در سن ۳ سال و ۹ ماهگی، ورود به مرحله دوم تثبیت: آبان ۱۴۰۰ تقریبا بعد از یک سال و سه ماه، سابقه لکنت ارثی در خانواده من و همسرم
فروردین ۹۸ سید علی دو سال و نیمه بود که کامل شروع به حرف زدن کرد و جملات و کلمات رو با زبان بچگیش ادا میکرد و روز به روز به دامنه لغاتش اضافه میشد و شیرین زبونیش بیشتر
تا اینکه اوایل مرداد ۹۸ بود که چند اتفاق از جمله رفتن بابا به ماموریت و بیقراری بچه، ترس و خوردن زیاد گیلاس دست به دست هم دادند تا باعث بروز لکنت بشه و به ناگاه یک روز صبح که از خواب بیدار شد کلمه مامان رو اینطوری تکرار کرد ما ما مامان…
همون دفعه شوکه شدم و بعد انکار کردم که حتما بد شنیدم و چیزی نیست. اما متاسفانه بد شنیدنی در کار نبود و تا ظهر هجای اول چندین کلمه رو سه بار تکرار کرد و این دفعه بود که در دو راهی انکار و پذیرش لکنت قرار گرفتم.
قبول اینکه پسرم لکنت داره و ناگهانی بودن این اتفاق در نبود همسرم برام سخت بود. با خواهر و مامانم تماس گرفتم و با گریه قضیه رو گفتم اولین چیزی که هردو به من گفتن این بود که چیزیش نیست سردیش کرده و ترسیده نگران نباش و توصیه تخم کبوتر و بلدرچین، داروهای گیاهی و… شروع شد و من هم مستأصل بودم و اجراکننده دستورات غذایی
نداشتن آگاهی که حالا کجا مراجعه کنیم و چه کار کنیم و… در حالیکه با لکنت آشنا بودیم! انکار کردن لکنت، استرس و اضطراب بالا، سرچ کردن در رابطه با این موضوع و خوندن اطلاعات درهم و درست و غلط و… باعث شد تا چند روز حال روحی خوبی نداشته باشم.
با این حال با اطلاعاتی که به دست آوردم و توصیه همسرم همون هفته با یک گفتار درمان تماس گرفتم و به ما نوبت دو هفته بعد دادند که مراجعه کنیم و اما لکنت از روزی که شروع شد رفته رفته تا روز پنجم ششم ادامه داشت و تعداد تکرارها هم روز به روز بیشتر شد که به ناگاه روز ششم قطع شد و صبح که از خواب بیدار شد هیچ اثری از لکنت نبود! اینجا بود که همه به اتفاق خوشحال شدیم و گفتیم بله سردیش کرده بوده و داروهای گیاهی معجزه کردن!
من و همسرم هم خوشحال از این موضوع که خداروشکر تموم شد و از این به بعد مواظب باشیم که غذاهایی که طبع سرد داره بهش ندیم، نترسه و هواشو بیشتر داشته باشیم. دو هفته هم سپری شد و متوجه لکنتی نشدیم و رسیدیم به روزی که باید مراجعه میکردیم به گفتار درمان
من به تنهایی وارد اتاق شدم و حدود ۵ دقیقه این اتفاق رو تعریف کردم اما متاسفانه ۲۵ دقیقه بعدی چیزیهایی که شنیدم فقط سرکوب من مادر بود از زبان یک درمانگری که من بهش پناه آورده بودم.
بماند که ایشون در اون جلسه چقدر من مادر رو مقصر کردن در لکنت بچم و چقدر منو بخاطر سبک تربیتی سرزنش کردن و ترس رو هم علت دونستن و تاکید داشتن بر ایجاد محیط شاد برای بچه و دوری از هر استرس و اضطرابی و…
حتی نگفتن که لکنت ارثی جدی هست و میگفتن شاید تا شش ماه با مداخله غیر مستقیم خوب بشه و… وقتی من از اون جلسه بیرون اومدم از بغضی که داشتم اصلا نمیتونستم با همسرم حرف بزنم که چی شده و تا مدتی هم حالم از مادر بودن خودم به هم میخورد که چرا باعث و بانی لکنت بچم بودم و کارم شده بود گریه و افسردگی و…علاوه بر این وقتی به این گفتار درمان گفتم باباش هم کمی لکنت دارن گفتن اصلا باباش دیگه تو خونه با تلفن صحبت نکنند.
چون گفته بودم موقع تماسها لکنتشون بیشتر میشه این گفتار درمان هم این رو تجویز کردن و میگفتن بچه یاد میگیره! برای من هم جای سوال بود که چرا به این شکل؟! مگه لکنت یاد گرفتنیه؟! و چندین سوال دیگه که منو کلافه کرده بود… تنها تجویز مفیدشون این بود که سرعت گفتارمون رو کم کنیم که واقعا هم رعایت کردیم و من خیلی وقتها با خودم تمرین میکردم تا بتونم آروم با بچم حرف بزنم.
تقریبا سه یا چهار هفته بعد هم سید علی لکنتی نداشت اما باز ناگهانی یک روز صبح لکنت با تکرار برگشت و تا پنج شش روز ادامه داشت و دوباره شک بر اینکه سردیش کرده و من هم اجراکننده دستورات مادربزرگ بودم و باز هم به ناگاه قطع شد و بار سوم مجدد در آبان ماه لکنت مانند دفعههای قبل برگشت و بعد چند روز قطع شد.
از آذر ۹۸ تا خرداد ۹۹ هیچ لکنتی مشاهده نشد و طی این مدت سید علی کاملا روان صحبت میکرد و ما هم خوشحال که خداروشکر برطرف شده و دیگه لکنت نداره! امان از آگاهی کم